نمیدانم درست عمل کردم یا نه

ابراهیم خوشقدم ابراهیم خوشقدم ابراهیم خوشقدم · 1400/04/20 08:55 · خواندن 2 دقیقه

برادرم علی رضا می گفت:
چند روز پیش که دلم هوای مدیر و معاونمان را کرده بود، به مدیرمان زنگ زدم و گفتم، چند مدته ندیدمت خیلی دلتنگت شدم.
آخه هردوشان خیلی ماهن و وقتی نمی بینمشون دلم براشون تنگ میشه، از هم صحبتی و همنشینی با آنها احساس شعف می کنم.
آنها از معدود افرادی هستند که میل نشستن با آنها را دارم و دوست دارم همیشه ببینمشون.

احساس می کنم معلمم هستند احساس می کنم وقتی با آنها هستم درس زندگی را نوش میکنم. چیزی که همیشه کمبود وجودم بود و به شدت، به آن احساس کمبود در وجودم داشتم.

او نیز بهم گفت یک شنبه ها و چهارشنبه ها مدرسه ایم بیا ببینمان' او تقریبا همیشه همینطور صحبت می کنه کلا در کلامش طنز وجود داره همین باعث تاثیر گذاری بیشترش شده' من نیز خوشحال شدم.
یک شنبه حدود ساعت ده صبح مدرسه رفتم، اتاق ایشان شلوغ بود و برخی از اولیا برای گرفتن کارنامه آمده بودند.
ایشان بهمراه معاونمان و دو نفر دیگر مشغول راه انداختن کار اولیا بودند.
سلام کردم، بدون اینکه از کار دست بکشه پاسخم را داد، من نیز روی صندلی که نزدیک ایشان بود نشستم.
مقداری به انتظار به آنها نگاه کردم راستش را بخواهی حسم این رود که اصلا وقت مناسبی نیامده ام دلم میخواست ازم کاری بخواهند تا برایشان انجام بدهم ولی اینطور نشد.
نمیدونستم برای مشغول شدنم دست به جیبم کنم و گوشیم را در آورم یا نه چون حسم میکردم این شاید درست نباشد.
البته دست آخر برای اینکه زیاد اینور و آنور نگاه نکنم این کار را مدتی انجام دادم. و بعد، از آن اتاق بلند شدم و در اتاق دیگر به این کار ادامه دادم.
من از گوشی موبایل بیشتر برای مطالعه پاسخ سوالاتم استفاده می کنم و گاهی هم آنچه را که نوشته ام دوباره خوانی می کنم. در آن اتاق هم همین کار را کردم.
حدود نیم ساعتی این کار را انجام دادم اما احساس کردم مقداری ضعف جسمی دارم و میدانستم که نشستنم آنجا فرصتی برایم فراهم نمی کند تا با آنها هم صحبت شوم پس بلند شدن که بروم.

اما پای رفتن نداشتم چون باید خداحافظی می کردم و دیدم خیلی اتاق ایشان شلوغ بود و نمیتوانستم بدون خداحافظی بروم آخر تا به حال این شکلی عمل نکرده بودم و درست یا غلط بودن آن برایم مشخص نبود.

اما دست آخر تصمیم خودم را گرفتم و برای اولین بار کاری را کردم که هرگز نکرده بودم.

احساس کردم که بدون خداحافظی رفتن برایمان بهتر است.
اینکار را انجام دادم اما قبل از خارج شدن از مدرسه
پیامی بدین مضمون به آنها ارسال کردم و بعد رفتم
اما پیام
مسعود عزیز شرمنده که بدون خداحافظی رفتم اتاق شلوغ بود نخواستم مزاحم بشم عذر خواه ببخشید
نمیدانم کاری که کردم درست بوده یانه یا بهتر چطوره؟
نویسنده: ابراهیم خوشقدم